11 ماهگی
سلام دخمل ماه من......
اومدم برات از این روزا بگم که چه کارایی نمیکنی.
به امید اینکه یه روزی خودت بشینی واین خاطرات وروزمرگی هارو بخونی وبدونی که من همیشه بیادت بودم وهستم وخواهم بود
حتی اگه یه روزی دیگه نباشم >>>>>>>>>> <<<<<<<<<<
یکتا جون تا این لحظه ، 11 ماه و 13 روز سن دارد
عزیز دلم اینروزا کلی پیشرفت کردی وماشالله شیطون تر شدی!
سینه خیر رو که یه کم تست کردی ودیدی به سختیش نمی ارزه شروع کردی به چهار دست وپا کردن یا به قولی چارچنگولی راه میری......
البته با گذاشتن کلی شکلات رنگی رنگی تورو تریب به این کار کردیم
با تکیه دادن به مبل میتونی بایستی...وحتی چند ثانیه هم بدون گرفتن جایی وا میستی
قربونت برم انشالله تا 12 ماهگیت کم کم بتونی راه بری انشاللللللللللللللللله
کارای جالبی که میکنی اینکه که تا پتوی نرم میبینی شیرجه میری روش وکلی جی میکشی
همچنین دوست داری همه اجسام رو توی یه دستت بگیری ولی جا نمیشه خووووووووووو
قلبون دستای کوشیکت بشم من اخههههههههههه
تازه اگه دعوات کنم از رو نمیری وخجالت هم نمیکشی بلکه تو هم منو دعوا میکنی.............
راستس دست زدن رو هم کامل یلد گرفتی....بای بای هم یکم انجام میدی ولی نه همیشه.......فقط وقتی حوصله داری............
راستی با کمک صندلی یا پشتی هم خودت بلند میشی.............الهی خدا حفظت کنه ولی دیگه جای سالمی واسه خونه نذاشتی
همه چیز رو از دستت قایم کردم...........دائما هم دوست داری بیای تو اشپزخونه کنار من....اخه مادر جون خطرناکه وای وای وای
حالا بریم سرا عکسا:
دختری با کفشهای کتونی..... حیاط خونه عزیز جون >فردوس>روروئک سواری>جیغ>خنده>دویدن >بی ترمز
لبخند مونالیزا>>>>>>>>>اثر هنرمند معروف یکتاااااااااااااااااااا
نوستالژی یکتا و پاستا......................
فضولی در اشپزخونه......................
بخاطر فضولی های شما دخمل ناز اومدم پشتی رو گذاشتم جلو میز تلویزیون ولی شما میری بلند میشی وتی وی نیگا میکنی
فاصله اش هم بسیییییییییییییییییییییییار مناسبه
باز هم حکایت تکراری دخترا ورژ لب مامانشوووووووووووووووووووووون
فعلا تا پست بعدی باااااااااااااااااااااااااااااای وبوووووووووووووووووس