بلاخره برگشتیم...
دختر عزیزم
روز به روز بزرگ شدنت رو میبینم وبه لحظه هایی که میگذرند غبطه میخورم................
چاره ای نیست
فقط از خدا برات میخوام تا همیشه تنت سالم ولبت خندون باشه...................میبوسمت
این عکس مسافرت به طبس هستش که اولین مسافرت بیرون از شهر برای تو بود گلم
خیلی خوش گذشت وتو کمال همکاری رو باما داشتی عسیم ممنونیم ازت...........
اینم عکس 11 بدر هستش با دایی مامان وخاله هاش واقاجون و....
خیلی خوش گذشت.......
شاهکارهای دایی امین..............
این روزا تو روروئک خوب راه میری
کلمه دد رو وقتی خوشحالی زیاد تکرار میکنی............قبربون حرف زذنت برم من
کلی قل میخوری روی زمین.......
وکلی شیطنت های دیگه...........(الان تو بغلمی ونمیزاری درست تایپ کنم اخه.)
چند وقت پیش یه اتفاق بد افتاد وکلی من وبابایی غصه خوردیم
خداروشکر بخیر گذشت وما دوباره شاد وخوشحال شدیم از باهم بودنمون
الهی درد وبلات بخوره به جون من و تو اینقدر مظلومانه روی تخت بیمارستان هیچوقت نباشی
برات ارزوی سلامتی میکنم
تو این مدت عمر من وباباجونی به نیمه رسید از بس غصه خوردیم
ولی بازم خداروشکر که تموم شد وتو دوباره سلامتیت رو بدست اوردی
الهی خدا همه مریضارو شفا بده آمین